بازار تبریز نه مثل بازار تهران است که در آن نفستان از شلوغی بند آید و نه مثل بازارهای قدیمی دیگر شهرها که تا میخواهید به آن عادت کنید و کمی بیشتر در آن بگردید، میبینید بازار تمام شده است و به بخشهای نوساز رسیدهاید.
اگر از راستههای اصلی و شلوغ بازار تبریز بگذرید و به راستهها و دالانهای خلوتتر بروید، میتوانید مدتها زیر طاق ضربیها، دیوارهای بندکشی شده و چارسوقها برای خودتان بنشینید و خیره شوید به نورهایی که از نورگیرهای کوچک دایرهای شکل سقف میافتد کف بازار؛ هرازگاهی کسی از زیر آنها رد میشود، لحظهای صورتش زیر نور میآید و دوباره فرو میرود در تاریکی.
گشت وگذار در بازار تبریز حال و هوای خودش را دارد. کنار مسیر رفتوآمد مردم سماورهای غولآسایی روشن است، روی آنها قوریهای بزرگی گذاشتهاند و به مردم چای میدهند. چایخانههای بزرگترین بازار مسقف ایران هم مثل خیلی چیزهای دیگر آن، خاص است. فقط حجرههای بازار نیستند که شما را بهخود جلب میکنند. 23 کاروانسرا، 22 دالان، 20تیمچه، 28 مسجد، 8مدرسه، 7 بازارچه، 5 حمام، یک زورخانه و نزدیک به 5هزار و 500 مغازه در این بازار ساخته شده است.
حالا دیگر خیلی از بخشهای بازار تبریز کارکرد قدیمی خود را از دست دادهاست. بازاری که قدمت بنای فعلی آن نزدیک به 300 سال میرسد هنوز هم راستهها و تیمچههایی با نامهای مختلف دارد ولی کار و کاسبی در هر کدام از راستهها فرق کرده است. مثلا یکی از راستههای بازار را با اسم بازار پنبه فروشها میشناسند، اما حالا در آن لوازم الکتریکی میفروشند.
در بازار کلاهفروشها هم غیراز چهار، پنج مغازه کلاهفروشی در بقیه مغازهها کالاهای دیگری میفروشند؛ حق هم دارند این روزها دیگر چه کسی سر خودش کلاه میگذارد؟! انگار در هیاهویی که برای ثبت بازار تبریز در فهرست میراث جهانی برپا شده بود، بعضی از راستههای بازار فراموش شدند. یکی از آنها همین بازار کلاهفروشهاست که قسمتهایی از سقف آن ریخته است و به جایش ایرانیت و شیشه گذاشتهاند تا شاید مسقف بودن تمام بنای بازار تبریز از بین نرود.
172 حریق در 8 سال
2 ماه پیش تبریزیها در جشنی شرکت کردند که به مناسبت ثبت بازار شهرشان در فهرست میراث جهانی برگزار شده بود. مراحل ثبت این اثر از 3 سال پیش آغاز شد و سال گذشته بالاخره به سرانجام رسید، البته در مدتی که پرونده ثبت بازار تبریز در جریان بود، اتفاقهای ناخوشایندی هم برای آن پیش آمد.
آتشسوزی بلایی بود که سال 1388 بر سر بازار آمد. البته این تنها باری نبود که حجرههای بازار تبریز در آتش میسوختند؛ از سال 1381 تا 1388 این بازار 172 بار دچار حریق شد که عامل بیشتر آنها سیمکشی غیراستاندارد برق بود.
جالب اینجاست که با وجود خطر آتشسوزی، هنوز هم حجرهداران بازار تبریز میل چندانی به بیمه کردن حجرههای خود ندارند. مجید نیکمندان سالهاست در تیمچه «شعربافان کوچک» حجره دارد، کار او دوختن حاشیه برای فرشها و قالیچههاست و از 59سال پیش در این بازار کار میکند. آن طور که او میگوید، از 91 حجره این تیمچه فقط 10 حجره بیمه شدهاند. نیکمندان هم مثل دیگر تاجران این تیمچه، دلش را به معدود کپسول آتشنشانی کوچک خوش کرده است تا وقت آتش سوزی به داد او و مغازهاش برسند. آنطور که از حرفهای نیکمندان برمیآید، او چندان امیدی به نتایج ثبت جهانی بازار تبریز ندارد:«با ثبت بازار هیچ اتفاقی نیفتاد. فقط بیشتر به تیمچه مظفریه رسیدگی کردند. از یک سال پیش قرار بود کف تیمچه شعربافان را مرمت کنند، اما هنوز کسی نیامده است. اینجا یک در چوبی خیلی قدیمی داشتیم که مدتها خراب بود و میراث فرهنگی سالها کاری برای مرمتش انجام نداد تا بالاخره یک نفر آشنایی در میراث فرهنگی پیدا کرد و در را تعمیر کردند.»
همت کسبه برای تعمیر بازار
بازاریان همیشه خودشان نخستین کسانی بودند که دست به کار نوسازی محل کسب و کار خود میشدند؛ برای مثال از سال 1376 تا 1386 کاسبهای بازار تبریز 2 میلیارد تومان برای مرمت این بازار هزینه کردند. حاج اسماعیل برادراننیا، یکی دیگر از حجرهداران قدیمی بازار است که میگوید:«از حجرهداران تیمچه خودمان، 4/5 میلیون تومان برای ایزوگام کردن سقف و بندکشی جمع کردیم. میراث فرهنگی هم استادکار فرستاد تا مرمتها را انجام دهد.»
البته به گفته رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سال 90 برای مرمت این بازار 3 میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است.در بازار تبریز اگر بگردید دالانها و راستههای دیگری هم به چشم میآید که مرمتی در آنها انجام نشده است.
حجرهداران این راستهها کاری به کار این ندارند که چقدر از آنان عکس میگیرید. سلامتان را با «بویروز» جواب میدهند و آرام نگاهتان میکنند. کارتان با دوربین که تمام شود شما را به یک استکان چای هم میهمان خواهند کرد. حیاط کاروانسرهای بازار پر است از کالاهایی که روی هم تلنبار شدهاست. در این حیاطها میشود زیر سایه درختها کنار حوضهای سنگی قدیمی نشست و نفسی تازه کرد. اگر باد موافقی هم بوزد چند دانه توت از درخت بالای سرتان روی زمین خواهد افتاد. بعضی از راستههای بازار با نور چراغها کاملا روشن شدهاند و رونق بیشتری دارند، اما تیمچههای دیگری هم هستند که تیره و تارند و غیراز نوری که از سوراخهای سقف به داخل میتابد، هیچ روشنایی دیگری ندارند. در این راستهها رفتوآمد کمتر است و بیشتر مغازهداران دور هم مینشینند و گپ میزنند. هر مغازه برای خودش سماوری دارد که هر میهمان ناخواندهای را میزبانی میکند.
گل سرسبد بازار
تیمچه مظفری اما برو بیایی دارد. تاجران تیمچه که همه در کار خرید و فروش فرش هستند حتی ممکن است برای شما قیافه بگیرند و اجازه ندهند از آنان عکس بگیرید. تیمچه مظفری این روزها گل سرسبد بازار تبریز است. تمام در، دیوارها و سقف آن را مرمت کردهاند و همه چیز در آن زیبا بهنظر میرسد. 127 سال پیش حاج شیخ محمد جعفر قزوینی این تیمچه را در بازار تبریز ساخت. آن زمان ناصرالدین شاه در تهران بر تخت حکومت نشسته بود و پسرش مظفرالدین میرزا در تبریز، ولیعهد بود. بانی تیمچه برای اینکه حجرهها را از دستدرازی مظفرالدین میرزا در امان نگه دارد، نام تیمچه را مظفریه میگذارد که این کار به مذاق ولیعهد قاجار هم خوش میآید و حجرههای آن در امان میمانند. تیمچه مظفریه 2طبقه دارد و این روزها در هر طبقه آن 26 حجره فرشفروشی دایر است.